در قرن ۱۷ میلادی اعتقاد بر این بود که جسم و ذهن از هم جدا هستند. اما تحقیقات اخیر نشان می دهد که این باور نادرست است. به تازگی گروهی از محققان به بررسی تاثیر مشکلات روان پزشکی مانند افسردگی و اضطراب بر روی سلامت جسمانی افراد پرداختند.
عوارض افسردگی و اضطراب مشابه عوارض چاقی است.
در یک تحقیق جدید بیش از ۱۵ هزار سالمند در یک دوره ۴ ساله مورد بررسی قرار گرفتند. میانگین سنی شرکت کنندگان ۶۸ سال بود. از این افراد سوالاتی در مورد وزن، استعمال سیگار و سابقه ابتلا به بیماری ها پرسیده شد. به منظور تشخیص چاقی نمایه توده بدنی (BMI) افراد محاسبه شد.
۱۶ درصد شرکت کنندگان در این مطالعه به افسردگی و اضطراب شدید و ۳۱ درصد به چاقی مبتلا بودند. ۱۴ درصد نیز سیگار می کشیدند.
در میان افراد مبتلا به افسردگی و اضطراب شدید احتمال ابتلا به بیماری قلبی، سکته مغزی، افزایش فشارخون و آرتریت به ترتیب ۶۵ درصد، ۶۴ درصد، ۵۰ درصد و ۸۷ درصد بیشتر بود. به عبارت دیگر، ابتلا به افسردگی و اضطراب به اندازه ابتلا به چاقی یا کشیدن سیگار می توانست خطر ابتلا به این بیماری ها را افزایش دهد.
سرطان تنها بیماری بود که با افسردگی و اضطراب مرتبط نبود. این یافته از سایر مطالعات که نشان داده بودند سلامت روان با بسیاری از سرطان ها مرتبط نیست، حمایت می کند.
تعریف سلامت روان:
تعاریف مختلفی برای سلامت روان وجود دارد. برخی سلامت روان را تعادل بین اعضا و محیط برای رسیدن به خود شکوفایی تعریف می کنند.
تعریفی که انجمن کانادایی بهداشت روان در این رابطه ارائه می دهد عبارت است از: تسلط بر هیجان های خود، رضایت از خوشی های خود، احساس تعلق به یک گروه، پذیرش مسئولیت ها، توانایی تصمیم گیری شخصی و ذوق خوب کار کردن.
طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت (WHO) سلامت فقط به معنای عدم وجود بیماری یا معلولیت نیست. بلکه سلامت به معنای بهزیستی کامل جسمی، روانی و اجتماعی است. بر این اساس، سلامت روان نیز صرفاً به معنای عدم ابتلا به بیماری روانی نمی باشد. سلامت روان بدین معنا است که فرد توانایی های خود را می شناسد. توانایی مقابله با فشارهای معمول زندگی را دارد. می تواند به طور موثر کار کرده و به جامعه خدمت کند.
سازمان جهانی بهداشت ترکیبی دو بعدی برای سلامت روان در نظر می گیرد. بعد منفی که به معنای عدم وجود علائم، اختلالات و مشکلات روانی است. بعد مثبت که شامل هیجانات و خصوصیات شخصیتی مثبت مانند عزت نفس، غلبه بر محیط، حس یکپارچگی و خود کارآمدی است.
با توجه به تعریف WHO برنامه هایی که برای ارتقای سلامت روان تنظیم می شوند نباید فقط به پیشگیری از بیماری های روانی توجه کنند. این برنامه ها هم باید برای کاهش احتمال ابتلا به بیماری های روانی در جامعه تلاش کنند و هم باید اقداماتی به منظور بهبود بعد مثبت سلامت روان انجام دهند.
در اغلب کشورها متولیان سلامت و دولت ها بعد روانی و اجتماعی سلامت را نادیده می گیرند. از حدود دو دهه قبل سازمان جهانی بهداشت هشدار داده که این بی توجهی می تواند زیان بار باشد. زیرا عوامل روانی و اجتماعی تاثیر قابل توجهی بر سلامت انسان ها دارند.
با توجه به گزارش سازمان جهانی بهداشت در سال ۱۹۹۰ میلادی از میان ۱۰ بیماری که بیشترین ناتوانی و از کار افتادگی را سبب می شدند ۵ مورد مربوط به بیماری های روحی و روانی بود. این بیماری ها عبارتند از: افسردگی اساسی، سوء مصرف مواد مخدر و الکل، اختلال دو قطبی، اسکیزوفرنی و اختلال وسواس.
طبق گفته محققان از سال ۱۹۹۰ میلادی تا سال ۲۰۲۰ میلادی رتبه افسردگی، خشنونت و صدمه به خود به ترتیب از ۴ به ۲، از ۱۹ به ۱۲ و از ۱۷ به ۱۴ جا به جا خواهد شد.
تعریف افسردگی:
افسردگی یکی از بیماری های شایع در قرن حاضر است. این بیماری می تواند در مردان و زنان و در تمام گروه های سنی ظاهر شود. با این وجود، بسیاری از مبتلایان به افسردگی از بیماری خود مطلع نیستند.
بیماران مبتلا به افسردگی علاقه خود را برای انجام هر نوع فعالیت از دست می دهند. بی خواب یا بسیار کم خواب می شوند. وزن آن ها تغییر می کند. احساس خستگی، بی ارزش بودن و گناهکار بودن می کنند. حتی در موارد شدید ممکن است به خودکشی فکر کنند.
اگر فرد به مدت حداقل ۲ هفته به طور مداوم احساس غم و اندوه داشته باشد ممکن است به افسردگی اساسی مبتلا شده باشد. این افراد معمولاً به سادگی خشمگین می شوند و نمی توانند به خوبی تمرکز کنند. همچنین به اختلال در تصمیم گیری، اضطراب و اختلال خواب مبتلا می شوند.
افسردگی اساسی می تواند خفیف، متوسط یا شدید باشد. در موارد شدید این بیماری فرد حتی به زحمت می تواند از بستر برخیزد. این بیماران معمولاً در انجام کارهای ساده روزمره نیز ناتوان هستند.
منبع:
Niles Andrea et al. Health Psychology 2018.