• من امینه نادری هستم، با وزن اولیه ۹۷ کیلوگرم درمدت یک سال و دو ماه ۲۷ کیلوگرم از وزنم را کم کردم.
• به دلیل اینکه دو فرزند کوچک داشتم، فرصت زیادی برای ورزش کردن نداشتم ولی تمام سعی خود را میکردم تا اگر فرصتی برای ورزش کردن نمیتوانستم بگذارم ، حداقل رژیم غذاییام را خوب و درست رعایت کنم.
• زمانی که اضافه وزن داشتم، خیلی تمایل به ارتباط با اطرافیانم نداشتم، دوست نداشتم رفت و آمد کنم، حتی دوست نداشتم برای خودم لباس جدیدی بخرم.
• من بار دوم است که به کلینیک رژیم درمانی نوین مراجعه میکنم. بار اول زمانی بود که فرزند اولم به دنیا آمده بود و از آقای دکتر رژیم مخصوص دوران شیردهی گرفتم و موفق شدم در مدت ۱۰ ماه ۳۰ کیلوگرم از وزنم را کم کنم.
• ولی دوباره به دلیل بارداری مجدد افزایش وزن داشتم و اینبار زمانی که دخترم ۶ ماهه شده بود مراجعه کردم.
• بار دوم به دلیل اینکه فرزندم از شیرخشک استفاده می کرد، در مدت زمان طولانی تری نسبت به بار اول وزن کم کردم و این به دلیل دوران شیردهی ام بود که در بار اول داشتم ولی در بار دوم از این فرصت متاسفانه استفاده نکردم و این سختی کاهش وزن را برایم بیشتر کرد.
• خیلی وقتها ناامید میشدم ولی آقای دکتر به من امید میدادند که نباید نگران باشی چون بالاخره با تلاش این مقاومتها شکسته میشود و کاهش وزن انجام میگیرد.
• لباسهایی داشتم که دوست داشتم مجدد آنها را بپوشم ولی دیگران میگفتند دیگر هیچ وقت نمیتوانی آنها را بپوشی ولی الان خیلی خوشحالم که آنها را استفاده میکنم.
• مهمتر از لباس این بود که من مادر دو فرزند بودم ودلم میخواست با آنها بازی کنم اما به خاطر وزن بالا این توانایی را نداشتم و از این بابت خیلی ناراحت بودم.
• خیلی ها بودند که مانع رژِیم گرفتنم میشدند، میگفتند رژیم باعث میشود ریزش مو بگیری ، زیر چشمات گود و تیره میشود و … اما هیچ کدام از آن اتفاقها برایم نیافتاد.
• من نیز تصورم براین بود که با کم خوردن لاغر خوهم شد ولی متوجه شدم اشتباه میکردم و اصلا اینطور نیست که من فکر میکردم. یاد گرفتم با درست خوردن و نه کم خوردن، وزن تغییر میکند.
• خوشبختانه رژیم طوری چیده شده بود که مجال گرسنگی به من نمیداد.
• خیلی وقتها سیر بودم که زمان وعدهی بعدی فرا میرسید ولی طبق رژیم پیش میرفتم و سعی میکردم کامل نظم آنها را رعایت کنم.
• من از آقای دکتر تشکر میکنم برای دلداریهاشون و راهنماییهایی که میکردند که اگر ناامید میشدم به من امید میدادند و من دوباره با امید به تلاشم ادامه میدادم.
• و در نهایت از همسرم بسیار تشکر میکنم که با وجود مسافت طولانی همراهی ام میکردند و بسیار صبورانه پا به پای من برای رسیدن به هدف سلامتی به من کمک کردند.