من مطمئنم که بسیاری از افرادی که قصد کاهش وزن دارند داستانی مشابه من دارند. یعنی کاهش وزن و به دنبال آن افزایش دوباره وزن و عهد و پیمان هایی که به آنها عمل نکرده اند. من عادت کرده بودم که تحقیرهای اطرافیانم را به دلیل چاقی و عدم توانایی در منترل خود در خوردن غذا تحمل کنم. دیگر از ایجاد یک تغییر دائمی و پایدار در وزنم ناامید شده بودم. هنگامی که یک کودک بودم پزشک متخصص اطفال به مادرم گفت که با اینکه بچه ای تپل و بامزه هستم ولی اگر کاری نکنم در بزرگسالی از مشکل اضافه وزن رنج خواهم برد. به دنبال این حرف ماموریت مادرم آن شد تا وزن مرا کنترل کند و تا وقتی هم که من در دانشگاه قبول شوم هم در این کار موفق بود. اما من مدام سر این موضوع با مادرم بحث می کردم و تنها راهی که برای فرار از مشکلاتم داشتم خوردن بود. در دوره دانشگاه آزاد بودم و می توانستم غذاهایم را خودم انتخاب کنم و مادرم بالای سرم نبود.بلافاصله شروع به چاق شدن کردم. من در تمام طول زندگیم در حال رژیم گرفتن بودم و این موضوع برایم به یک بازی تبدیل شده بود. اصلا برنامه رژیم را اجرا نمی کردم و بعد از مدتی هم دیگر برنامه ام را کنار گذاشتم. یک سال قبل متوجه شدم که به کبد چرب مبتلا شده ام. وقتی پزشک معالج من درباره عوارض کبد چرب برای من صحبت کرد فهمیدم موضوع کاملا جدی است. اما بدتر از این هنگامی بود که فهمیدم یکی از عوامل اصلی ابتلا به این بیماری داشتن رژیم پرچرب و اضافه وزن است
در سال قبل مجبور شدم برای جلوگیری از چاق شدن بیشترو عوارض کبد چرب رژیم غذایی را جدی بگیرم چرا که باید ۳۰ کیلو وزن کم می کردم. با مطالعه مقالات دکتر فرشچی و با معرفی پزشک معالجم به کلینیک ایشان آمدم. از آنجا که در اهواز زندگی می کردم و برای من میسر نبود که بطور مداوم مراجعه نمایم، بنابراین به صورت اینترنتی در برنامه ثبت نام کردم و خیلی مصمم در برنامه ها شرکت نمودم. هر روز در برنامه خود از میوه و سبزیجات زیاد استفاده می کردم. و برای اولین بار همراه رژیم ورزش را نیز شروع کردم . حالا وقتی پس از حدود ۹ ماه جواب آزماشات و سونوگرافی خود را می بینم که دیگر اثری از کبد چرب در آنها نیست خیلی خوشحالم.