وزن من به ۱۰۲ کیلو رسیده بود، از سردردهای مزمن، افسردگی، خستگی و پادرد رنج می بردم. وزن بالایم مانع انجام کارهای مورد علاقه ام می شد پس از آمدن از سر کار بیشتر می خوابیدم. همسر و فرزندم از رفتارهای من و ناامیدی من خسته شده بودند. .به دلیل چاقی از رفتن به محیط های عمومی بیزار بودم. خواهرم در خارج از کشور برای گذراندن تعطیلات از من دعوت کرده بود تا به دیدنش بروم اما از رفتن به آنجا می ترسیدم و همواره نگران این بودم که شاید چاقی ام در طول سفر مشکلی برایم ایجاد کند.
با توصیه یکی از آشنایانم که به کلینیک آقای دکتر رفته بود و نتیجه گرفته بود، تصمیم خود را گرفتم تا قبل از سفر وزنم را کاهش دهم. اوایل کنار گذاشتن شیرینی و شکلات برایم سخت بود. هنگامیکه دچار استرس می شدم و روز بدی داشتم، در راه بازگشت به خانه به شیرینی فروشی می رفتم و برای خودم و همسرم نان خامه ای می گرفتم، در راه شیرینی خود را می خوردم و در خانه نیز شیرینی ای را که برای همسرم خریده بودم، سپس تمامی شواهد را نیز پنهان می کردم. اما به تدریج یاد گرفتم که چگونه استرس خود را بدون خوردن، کنترل کنم. در این شرایط سلاح من ورزش بود یا گوش دادن به یک موسیقی آرامش بخش یا تلفن کردن به یکی از دوستانم. بالاخره بعد از ۵ ماه توانستم وزنم را ۲۵ کیلو کاهش دهم. حالا سالم و قوی هستم و آماده ام تا به دیدار خواهرم بروم. توصیه هایی نیز برای شما دارم:
• اهداف واقع بینانه برای خود تعیین کنید و با دستیابی به آنها برای خود جشن بگیرید.
• پشتکارداشته باشید و اگر یک روز رژیم خود را به هر دلیل رعایت نکردید دوباره رژیم خود را ادامه دهید.
• با خود و دیگران صادق باشید برای خود صورت مساله را پاک نکنید باید بپذیرید که چاقید و کسی جز شما نمی تواند این مشکل را حل نماید.
• به دنبال چیزهایی باشید که برای ادامه راه به شما انگیزه می بخشد.
• جایی را که باید به آن برسید در ذهن خود تصور کنید و به خود یادآور شوید که تا به امروز چقدر از این راه را پیموده اید.