-
نویسندهنوشتهها
-
۱ خرداد، ۱۳۹۰ در ۰۲:۳۰ #70487susanمشارکت کننده
اسم چاقی که به میان می آید قبل از هر چیزی، آدم یاد خورد و خوراک می افتد و خیال می کند چاقها لابد پُرخوری کرده اند که چاق شده اند. اما شاید کمتر به ذهن مان خطور کند که چاقی علل روان شناختی نیز دارد.
چه عوامل روان شناختی در بروز چاقی موثر است؟
گر چه عوامل فیزیولوژیک از قبیل فرآیند تنظیم چربی و میزان سوخت و ساز از عوامل مهم در تعیین وزن بدن هستند، تردیدی نیست که عوامل روان شناختی نظیر یادگیری مشاهده ای، استرس و حالات عاطفی و هیجانی نیز به چاقی کمک می کند.تنها کافی است که بررسی دقیقی روی آگهی های تبلیغاتی تلویزیونی در رابطه با خوراکی ها داشته باشیم و آن وقت مشخص می شود که بخش اعظم این آگهی ها به فست فود، مواد قندی، شیرینی، چیپس، پفک و نوشابه مربوط است. شرایط و موقعیت ها نیز نقش ایفا می کنند.
جشن های خانوادگی، تماشای تلویزیون، بحث و گفتگو و تنش های محیط کار همه می توانند به زیاده خوری یا دور افتادن از رژیم منجر شوند. میان وعده های برنامه ریزی نشده و در دسترس بودن غذا نیز موجب چاقی می شود. هیجان های منفی مثل افسردگی و اضطراب نیز می توانند به پُرخوری کمک کنند. گاهی افراد در مقابل شادی، درد، اندوه، استرس، محرومیت، تنهایی، ملالت، عصبانیت و یا سایر احساس ها غذا را تسلی بخش می دانند.
عوامل اجتماعی چه طور؟
عوامل اجتماعی و فرهنگی نیز می توانند از عوامل چاقی باشند. مثلا در برخی فرهنگ ها پُرخوری و در نهایت چاقی یا اضافه وزن می تواند نشانه رفاه یا موفقیت باشد! در خارج خانه مطلوب ترین مکان برای دیدن یک دوست، رستوران، آب میوه فروشی یا کافی شاپ است. دعوت کردن مردم به دور یک میز وسیله ای برای حفظ روابط اجتماعی است.هنگام هیجان منفی (مثلا هنگام اضطراب) بعضی ها چاق می شوند؛ درست است؟
خیلی از افراد چاق می گویند در مواقع احساس اضطراب یا تنش بیشتر غذا می خورند! آزمایش ها نیز این نکته را تایید می کند. آزمودنی های چاق در موقعیت های پُر اضطراب بیش تر غذا می خورند، حال آن که آزمودنی های میان وزن در موقعیت های کم اضطراب بیش تر می خورند. پژوهش های دیگر نشان می دهد که ظاهرا هر نوع فعال شدگی هیجانی، مصرف غذای بعضی افراد چاق را افزایش می دهد.در پژوهشی، گروهی از افراد سنگین وزن و میان وزن، چهار فیلم مختلف را در 4 جلسه مستقل تماشا کردند. سه فیلم هیجان های مختلفی را برمی انگیخت: یکی غم انگیز، دومی خنده دار و سومی اکشن بود. فیلم چهارم ماجرای سفری کسل کننده را نشان می داد. پس از تماشای هر فیلم از آزمودنی ها خواستند چند نوع بیسکوییت شور را بچشند و نظرشان را راجع به آن ها بگویند. مقدار بیسکوییتی که آزمودنی های چاق پس از تماشای هر یک از سه فیلم هیجان انگیز خوردند، بسیار بیشتر از آن بود که پس از تماشای فیلم کسل کننده خوردند. افراد میان وزن، صرف نظر از نوع فیلمی که دیده بودند به یک اندازه بیسکوییت خوردند.
شاید افراد چاق به دلیل فراهم بودن مکانیسم پُرخوری در محیط خود، پُرخوری را به عنوان وسیله مقابله با مسایل هیجانی آموخته اند.
خانواده و پدر و مادر در چاق شدن فرزند شان چه نقشی دارند؟
بدن ما ماشین عجیبی است که دقیقا می داند چه وقت هنگام زمان خوردن است و چه موقع باید به آن پایان داد اما برخی عوامل این مکانیسم را دست خوش تغییر می سازند.ضمنا این جمله ها به گوش تان آشنا است: ” بشقاب غذای خود را تمام کن. مردم بیچاره ای وجود دارند که چیزی برای خوردن ندارند ” یا ” قبل از شام چیزی نخور اشتهایت کور می شود ” … یعنی شاید هنگامی که فرد اشتهایی به خوردن ندارد با گفتن این جمله که بشقاب غذای خود را تمام کن، وی را به سمت پُرخوری سوق می دهیم. این امر باعث می شود فرد نتواند رفتار خوردن را متوقف کند و تا مثلا بسته چیپس را تمام نکند از خوردن دست نمی کشد.
پس برای پیشگیری از چاقی باید از همان کودکی شروع کرد؟
مناسب ترین سن برای پیشگیری از اضافه وزن در کودکان که به چاقی در بزرگسالی منجر می شود، سالهای 7 تا 12 سالگی است لذا امر و نهی کردن به کودکان و حساسیت بیش از اندازه در مورد غذا خوردن می تواند در بزرگسالی به مشکلاتی منجر شود.چه طور می شود که والدین چنین رفتارهایی نشان می دهند؟
واکنش غالب پدر و مادرها به کودکی که احساس عدم امنیت، نا آرامی و استرس دارد، دادن خوراکی است. در نوزادان پستان مادر یا شیرخشک و یا پستانک و در کودکان تنقلات، برای کنترل تنش و استرس به کار می رود. به ویژه در مورد احساسات منفی که مربوط به غیبت پدر و مادر در صحنه می شود.از طرف دیگر پاره ای پژوهش ها نشان دهنده ارتباط چاقی با پستان مادر بوده اند. اگر طفل با پستان مادر در تعارض باشد، خود عاملی روانی برای چاقی محسوب می گردد.
اگر کودک نتواند راه کارهایی را برای جایگزینی و کنترل احساسات منفی پیدا کند، خوردن، تبدیل به یک جایگزین شده و در بزرگسالی هم هر زمانی که فرد با احساسات منفی مواجه شود، می خورد و اگر سطح استرس در زندگی اش از میزان مشخصی بالاتر باشد، چاق می شود.پس باید خیلی با برنامه غذا بخوریم!
جالب این است که به نظر از همان دوران کودکی برای رفتار خوردن، برنامه ریزی می شویم. مثلا مقدار زمان خوردن در ما برنامه ریزی می شود.
در پژوهشی ابتدا مدت زمانی که نوزاد یک شیشه شیر را می مکید تا سیر شود، اندازه گیری شد. در مرحله بعد به سر پستانک بطری چند سوراخ اضافه شد و نتیجه آن بود که در هر دفعه مکیدن حجم بیشتری شیر بلعیده می شد. جالب اینجا بود که در این حالت نوزاد به زمان خوردن پاسخ می داد، یعنی وقتی شیشه و شیر در نصف زمان قبل تمام شد، شیشه دوم را هم می پذیرفت! در مرحله بعدی آزمایش از سر پستانک هایی استفاده شد که در هر مرتبه بلعیدن، به خاطر سوراخ های کمتر، نصف حجم اولیه شیر را در اختیار نوزاد می گذاشتند.
باز هم نتیجه نشان دهنده ی پیروی نوزاد از زمان برنامه ریزی اش بود. به عبارت دیگر در این مورد چون نوزاد در هر مرتبه مکیدن، شیر کمتری می گرفت باز هم همان زمان اولیه را رعایت می کرد. نتیجه آن شد که وقتی شیشه به نصف رسید، دست از خوردن کشید!
شاید به همین دلیل است که روان شناسان از افراد چاق می خواهند که بین یک وعده غذا هم به بهانه های مختلف فاصله بیندازند. -
نویسندهنوشتهها
- شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.