دکتر تارا استرین و همکارانش از مرکز کنترل و پیشگیری بیماریهای آمریکا این مطالعه را روی ۲۰۰ هزار بزرگسال از ۳۸ ایالت آمریکا انجام دادند. در این بررسی از شرکتکنندگان پرسیده شده که آیا اخیرا دچار افسردگی بودهاند آیا تا به حال پزشک برایشان تشخیص افسردگی یا اضطراب را داده است؟ سوالات دیگر مربوط به عادت سیگار کشیدن، وزن و فعالیت جسمانی بوده است.
نتایج این مطالعه مشخص میکند ۷/۸ درصد پاسخ دهندگان در حال حاضر از افسردگی رنج میبرند، ۷/۱۵ درصد سابقه تشخیص افسردگی در گذشته را داشته و ۳/۱۱ درصد نیز در زمانی با تشخیص اضطراب، درمان میشدهاند. بر اساس نتایج این مطالعه افراد افسرده یا کسانی که سابقه افسردگی داشتهاند، ۶۰ درصد بیشتر مستعد چاقی بوده و نسبت به افراد غیر افسرده دو برابر بیشتر اعتیاد به سیگار داشتهاند. افراد مضطرب نیز نسبت به افراد غیرمضطرب، ۳۰ درصد بیشتر احتمال چاقی و نیز به میزان دو برابر بیشتر مستعد سیگاری شدن بودهاند. این مطالعه همچنان نشان داد افراد مبتلا به افسردگی و اضطراب توامان، بیشتر مستعد عدم فعالیت فیزیکی و ابتلا به الکلیسم شدید هستند.
در تحلیل نتایج این مطالعه به نظر میآید: ارتباط بین چاقی و افسردگی به چنددلیل پذیرفتنی است. ابتدا، به دلیل اینکه برخی از بیمارانی که اضافه وزن دارند به دلیل طرز برخورد اجتماع با مساله چاقی بیشتر مستعد افسردگی میباشند. این افراد از حضور در جوامع نیز به همین دلیل خودداری کرده و اعتماد به نفس خود را از دست داده که آن نیز خود روند افسردگی را تشدید مینماید. از طرف دیگر عدم حضور این افراد در جامعه معمولا منجر به عدم تحرک بیشتر و استعداد بیشتر ابتلا به چاقی خواهد بود. در ضمن، ارتباط افسردگی و اضطراب با اشتها ارتباطی گاه متناقض میباشد، به این صورت که افسردگی میتواند موجب کاهش اشتها و کاهش وزن در برخی افراد شود، در حالی که برخی دیگر، بویژه افراد چاق، در هنگام افسردگی، یا اضطراب، بیشتر غذا خورده و اضافه وزن بیشتری پیدا میکنند.
نتایج مطالعات دیگر تاکید دارد که بیماریهای مزمن از قبیل دیابت و چاقی نیز خود از فاکتورهای خطر افسردگی محسوب میشوند. لذا بر این اساس باید تاکید کرد که اختلالات خلقی و اضطراب و بیماریهای مزمن متابولیک از قبیل چاقی و نیز عادات ناصحیح زندگی از قبیل کم تحرکی و مصرف سیگار در یک سیکل معیوب دو طرفه قرار دارند که دردرمان هر کدام از آنها بایستی به طرف دیگر نیز توجه کافی کرد.