اشتهای احساسی

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته‌ها
  • #68090
    n.fazel
    مشارکت کننده

    از زمانی که ما به دنیا می آییم، بطور طبیعی می آموزیم که غذا را با عشق، تربیت و ملایمت همراه دانسته و میل کنیم، هر چند بعید است بخاطر بیاوریم اما غذا خوردن را از زمان نوزادی با گرمای وجود مادر و در آغوش گرفته شدن آغاز کرده ایم. در این نوشته سعی دارم راجع به مصرف غذا به هنگام بروز احساسات مختلف صحبت کنم. در دوران کودکی به عنوان جایزه، خوراکی به ما داده شده و حتا هنگامی که از نظر جسمی یا عاطفی صدمه دیده بودیم، با یک خوراکی خوشمزه، سرحال آورده شده ایم. به عنوان یک بزرگسال نیز، احتمالا هنوز به همان روش قدیم به خودمان جایزه میدهیم، روحیه خود را تقویت میکنیم و به دنبال عشق میگردیم، یک روش قدیمی به نام خوردن! با توجه به این شرایط، عجیب نیست که بسیاری از افراد میل به غذا را با میل به برآورده شدن احساسات اشتباه میکنند. کمی وقت صرف کنید و به الگوی غذایی خود فکر کنید. آیا هنگامی که نگران، نا امید، بی حوصله، خشمگین، غمگین و تنها هستید و یا حتا زمانی که میخواهید چیزی را جشن بگیرید غذا میخورید؟ غذاهایی که معمولا در چنین شرایط احساسی خورده میشود چرب، نمک دار، شیرین و پر کالری است. غذا تنها باید برای تغذیه جسم به کار رود نه تغذیه روح.
    چگونه میتوانیم بر این چرخه مضر غلبه کنیم؟
    اولین قدم، هوشیاری است. یکی از بهترین وسایلی که میتواند به شما کمک کند تا نسبت به آنچه میخورید آگاه و هوشیار باشید، تهیه یک دفتر یادداشت روزانه برای خوردنی ها است. در این دفتر آنچه در طول روز میخورید را با ذکر زمان و مقدار غذا، یادداشت کنید. احساسات خود را در هنگام غذا خوردن بررسی و یادداشت کنید.
    پیروز شدن بر اشتهای احساسی:
    هنگامی که موفق شوید گرسنگی از روی نیاز بدنی را از اشتهای احساسی تشخیص دهید، به روشهایی نیاز دارید تا برای غلبه بر احساسات به شما کمک کند. البته باید توجه کنید که روشهایی که در اینجا به آن پرداخته ایم برای مواجهه با مشکلات حاد روحی پیشنهاد نمیشود زیرا چنین مواردی به مشورت با متخصصین نیاز دارد، اما این راهکارها میتواند به ایستادگی در برابر هیجانات و احساساتی که به خوردن منتهی میشود، به شما کمک کند.
    احساسات خود را شناسایی کنید:
    به جای اینکه بنشینید و با ذهنی خالی، یک پاکت چیپس را تمام کنید، چند دقیقه به خود وقت بدهید تا احساساتی که درگیرش هستید را شناسایی کنید. به این ترتیب، شما میتوانید بدون افزودن حس گناه ناشی از خوردن چیپس به درونیات خود پی ببرید.
    • مواجهه با احساسات خود را به زمان دیگری موکول کنید:
    هر زمان که متوجه شدید در اثر نیاز روحی به سمت غذا میروید، میتوانید با هوشیاری و بدون پناه بردن به غذا، مواجهه با احساسات را به زمان دیگری موکول کنید. با خودتان قرار بگذارید که در چنین مواقعی خود را با کاری سرگرم کننده مشغول کنید و زمان مشخصی در آینده را به بررسی حالات روحی خود اختصاص دهید.
    • تمرینهای ذهنی را فراموش نکنید:
    یک مکان خلوت و راحت برای نشستن پیدا کنید. چشمانتان را ببندید و دستهایتان را به شکل یک کاسه درهم قلاب کنید و روی پا قرار دهید. افکار خود را بر روی کسی که عمیقا دوستتان دارد یا مورد محبت فراوان شما است، متمرکز کنید.
    حالا این عشق را به صورت چیزی مادی درنظر بگیرید- حس کنید که عشقی گرم، لطیف و قابل لمس در دستان شما قرار دارد. هنگامی که این عشق چنان دستان شما را پر کرد که دیگر نمیتوانستید آنرا نگه دارید، دستهای خود را به سمت قلب خود برده و با نفسی عمیق آنرا به درون خود بکشید. به تنفس عمیق و آهسته ادامه دهید تا زمانی که گرمای عشق را در درون خود حس کنید. این تمرین یا تمرینهای مشابه آن ممکن است با تخلیه شدید احساسی و گریه همراه باشد. در این صورت بگذارید این تخلیه در آرامش انجام شود و با تنفس عمیق و شل کردن عضلات به کار خود ادامه دهید. چنین تمرینها و مراقبه های ذهنی، ممکن است در وهله اول مضحک به نظر برسند اما مسلما خوراک مفیدتری برای یک ذهن خسته هستند و تاثیری شگفت انگیز دارند.
    • از افراد متخصص کمک بگیرید:
    مشکلات عمده و حاد احساسی و روانی وجود دارند که در بسیاری موارد به شکل اختلال در غذا خوردن (چه به صورت کم خوری یا پرخوری) بروز میکنند. اگر دچار حالات غیر قابل کنترل غذا خوردن احساسی هستید، حتما با یک متخصص مشورت کنید.
    پیشنهادهایی برای غلبه بر احساسات:
    برای دور شدن از حال و هوای خوردن برای غلبه بر احساسات مختلف، بهترین راه جایگزین کردن فعالیتی در راستای تغییر این احساسات و رسیدن به حالت تعادل است. این فعالیتها میتواند هرچه باشد اما نباید هیچ ارتباطی با غذا داشته باشد! برنامه‌هایی را که برایتان جالب و سرگرم کننده هستند را یادداشت کنید یا حتا میتوانید در چنین مواردی خود را با انجام دادن کارهای کوچک خانه، مانند شستن پنجره، نظم و ترتیب دادن به لوازم صوت و تصویری و مانند آن سرگرم کنید.
    تنشهای روانی یا استرس: تمرکز و مراقبه (meditation) از بهترین روشهای مقابله با فشار روانی است. شما با تکنیکهای بسیار ساده یوگا میتوانید به آرامشی بینظیر دست یابید.
    بی حوصلگی: این حس، از احساسات شایع و همه گیری است که رهایی از آن با انتخاب یک فعالیت سرگرم کننده از فهرستی که دارید، و یا یک پیاده روی ساده میسر است.
    تنهایی: اگر امکان دیدار و یا گرد هم آیی با دوستان را ندارید، با نامه نگاری یا تلفن با آنها ارتباط برقرار کنید. اگر این احساس همواره در شما وجود دارد، برای فعالیتهایی نظیر امور خیریه داوطلب شوید، به انجمنی بپیوندید و یا دوره های دوستانه تشکیل دهید.
    افسردگی: سعی کنید دلیل افسردگی را بیابید. هنگامی که آنرا تشخیص دادید، سعی کنید احساسات خود را به کلمات تبدیل کنید و آنها را در دفتر روزانه بنویسید یا با دوست خود درد دل کنید. اگر افسردگی شما ریشه ای اساسی دارد، با یک متخصص مشورت نمایید.
    ناامیدی: با تشخیص دلیل ناامیدی خود، کوشش کنید به مهارتهایی دست یابید تا از بروز شکستهای کوچک که به به حس ناامیدی و ناکامی منجر میشوند، جلوگیری کنید و به یاد داشته باشید که این حس، با خشم و دیگران را مقصر جلوه دادن از بین نمیرود.
    خشم: به خود بیایید و در مهلت کوتاهی که به خود میدهید، از روشهای آرامبخشی که برایتان موثر است استفاده کنید یا به یک پیاده روی کوتاه بروید. سپس با فروکش کردن شعله های خشم، از طریق منطقی و در صورت لزوم با گفتگو، مسئله را برطرف کنید.
    اضطراب: دلیل این حالت را در خود پیدا کنید. اگر حس اضطراب شما ناشی از مواد خوراکی مانند قهوه و یا دارویی است که مصرف کرده اید، سعی کنید که از چنین موادی دوری کنید و در غیر این صورت مانند حالت استرس با آن کنار بیایید.
    سرخوشی: در حال و هوای سرخوشی و شادی، از هر روشی برای ابراز خوشی خود و جشن گرفتن استفاده کنید. به دیدن دوستان بروید، فیلم مورد علاقه خود را ببینید، چیزی را که مدتها است میخواهید را برای خود خریداری کنید و فراموش نکنید، جشن و شادی لزوما نباید با خوردن و نوشیدن همراه باشد.

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.