زندگی بدون چاقی بهترین تجربه زندگی‌ام است….

کاهش وزن 44 کیلوگرمی

سلام،
• من متین فرسوده، ۱۷ ساله هستم.
• خواستم چند خطی برایتان از حال خوب الآنم بنویسم تا شاید شماهایی که هم سن و سال من هستید، دید بهتری پیدا کنید و راحتتر و بهتر بتوانید برای زندگی و آینده‌ی خود تصمیم‌گیری کنید.
• در ابتدا بگویم که من توانستم با رژیم درمانی نوین حدود ۴۴ کیلوگرم از وزنم را کاهش دهم.
• آشنایی من با دکتر فرشچی از طریق مادرم شکل گرفت چون مادرم آقای دکتر فرشچی را می‌شناختند و از روش کاری ایشان اطلاع داشتند.
• کاهش وزنی که داشتم بسیار در زندگی‌ام موثر بود به طوری که حسی که حالا نسبت به خودم و زندگی‌ام دارم قابل وصف نیست.
• کاهش وزن روی طرز لباس پوشیدن‌ام، رفتارم با دیگران، طرز برخورد خانواده‌ و دوستانم با من و من با آنها، بدون دغدغه و راحتتر در اجتماع ظاهر شدنم، عوض شدن نوع تفریحاتم موثر بود.
• من حتی نمی‌توانستم راحت ورزش کنم اما حالا بدون اینکه احساس تنگی نفس داشته باشم راحت از باشگاه ورزشی استفاده می‌کنم.
• پیاده روی هم بسیار انجام می‌دهم.
• کبدم چرب شده بود و این باعث نگرانی مادرم و پدرم و حتی خودم شده بود که حالا به طور کامل برطرف شده است.
• این را هم اضافه کنم که مشکل کبد چرب روی پوستم هم تاثیر گذاشته بود که به شدت باعث نگرانی خودم شده بود که حالا خداروشکر به طور کامل بهبود پیدا کرده است.

  • راستش را بخواهید ولع خوردن خوراکی به ویژه خوراکی‌های شیرین‌ باعث می‌شد از هر فرصتی استفاده کنم تا خوراکی های شیرین بخورم مخصوصا زمانی که مادرم یا پدرم یا خواهرم منزل نبودند.
  • اما حالا به این فکر می‌کنم که چطور میتوانم از این که هستم بهتر باشم و بهتر زندگی کنم و زندگی بهتری داشته باشم.
  • اگر بخواهم از شروع رژیمم برایتان تعریف کنم باید بگویم سه هفته اول شروع رژیم خیلی برام دشوار بود چون مجبور بودم از تمام خوراکی‌هایی که عادت به خوردن آنها داشتم صرف‌نظر کنم و این باعث کلافگی‌ام می‌شد، مثلا عادت داشتم روزانه ۵ تا ۶ عدد شکلات بخورم ولی امروز فکر می‌کنم حدودا ۱۸۰ روزی میشود که شکلات نخورده‌ام. نوشابه که یار همیشگی‌ام بود و حتی یخ هم به آن اضافه نمی‌کردم تا بتوانم بیشتر از آن بخورم ولی حالا مدتهاست که من نوشابه نمی‌خورم (حالا می‌توانم بخورم ولی نمی‌خورم چون دوست ندارم حس خوبم را که با کاهش‌ وزن به دست آورده‌ام از دست بدهم.)
  • این سه هفته گذشت و من حالا موفق شده بودم که خودم را در مقابل خوراکی‌ها بهتر کنترل بکنم وبعد از گذشت این سه هفته دیگر احساس گرسنگی نمی‌کردم چون رژیمم طوری طراحی شده بود که بهم درست خوردن را آموخته بود.
  • از خاطر نمیبرم برای خرید لباس چقدر دچار دردسر می‌شدم و مجبور می‌شدم دنبال لباس‌های گشاد و بدترکیب باشم.
  • نگرانی رادر چهره پدر و به خصوص مادرم می‌دیدم. نگرانی‌های مادرم و نصیحت‌های دلسوزانه‌اش که تشویقم می‌کرد به کم‌خوری و وعده‌های و انگیزه‌های پدرم باعث شد من راحتتر بتوانم رنج کم خوردن را تحمل کنم و واقعا از آنها سپاسگذارم.
  • من خوشحالم که پدرم و مادرم حالا نگران نیستند و خوشحالند.
  • در پایان دوست دارم از دکتر فرشچی تشکر کنم که هم من را از بیماری نجات داد و هم اینکه باعث شد زندگیم برگشت به روال عادی و هم اینکه حسی که بهم منتقل کردن بسیار بهم کمک کرد تا بتوانم تبدیل به فردی دیگر شوم.