من محمود جعفری ۳۲ ساله، از وقتی که یادم می آید نسبت به بقیه هیکل بزرگتری داشتم. وقتی بچه بودم از بقیه بچه ها و هم سن و سالها درشت تر بودم. متاسفانه هیچ اهمیتی به تغذیه خود نمی دادم و هیچ تحرکی نداشتم. یادم می آید که هر وقت هوس خوردن چیزی می کردم مادرم خیلی سریع برایم مهیا می کرد. من عاشق فست فود بودم و اگر هم مادرم در خانه غذا درست می کرد به مقدار خیلی زیاد می خوردم. من تنها بچه در خانواده بودم بنابراین مادرم از این طریق می خواست تا من را راضی و خوشحال کند.

در دوران دبستان همیشه به خاطر وزنم مورد تمسخر دیگران قرار می گرفتم. و این امر در سایر دوران تحصیل نیز ادامه داشت. بارها انواع رژیم را امتحان کردم حتی از قرص های لاغری نیز استفاده کردم و هر بار به این نتیجه می رسیدم که من قادر نخواهم بود وزن کم کنم و خود، این حرف را باور کرده بودم.

با اینکه وزنم بالا بود ولی همیشه فعال بودم. مردم همیشه از قدرت من در پیاده روی و حمل بارهای سنگین متعجب می شدند. من همیشه خود را پرانرژی نشان می دادم و مدام دوستانم را به رستوران مهمان می کردم. و بین دوستانم به یک آدم خوش مشرب معروف بودم اما در تنهایی و خلوت خود که متفاوت بود احساس ناخوشایندی داشتم.

من به همین روال ادامه می دادم تا اینکه به عروسی یکی از دوستانم دعوت شدم. وقتی برای خرید لباس به فروشگاه رفتم متوجه شدم که من چقدر چاق هستم. با اینکه در خانه ترازو نداشتم و از رفتن به روی وزن هراس داشتم، ولی حدس می زدم که وزنم حدود ۱۲۰ کیلو باشد.

بدنبال دکتری برای رژیم غذایی می گشتم. با دکتر فرشچی از طریق برنامه های تلویزیونی آشنا شدم و نحوه مشوره و صحبتهای او به دلم نشست. فردای آن روز با کلینیک ایشان تماس گرفته و برای ویزیت مراجعه کردم. وقتی وزن ۱۴۰ کیلو را روی ترازو دیدم بغض کردم. از آنجا که پدرم که او نیز از چاقی مفرط رنج می برد، در سن پنجاه سالگی سکته قلبی کرده بود می ترسیدم که شاید برای ادامه زندگی و دیدن نوه های خود نیاز به جراحی بای پس معده پیدا کنم. تصمیم خود را گرفتم تا هر آنچه را که دکتر به من توصیه کند دقیقا رعایت کنم.

به خاننه بازگشتم و به همسرم گفتم که من می خواهم تا هر غذای ناسالمی که در خانه است را دور بریزم. او نیز با من نهایت همکاری را کرد و مشوق من در این راه بود.

ماه اول خیلی سخت گذشت چرا که محدودیتهایی در رژیم غذایی من ایجاد شده بود اگرچه گرسنگی نمی کشیدم ولی از خوردن بستنی روزانه و نیز هات داگ و پیتزا منع شده بودم. اما نتایج رژیم من را امیدوار می کرد و به خود گفتم که اشتباهی که اکثر افراد می کنند این است که در این شرایط رژیم خود را رها می کنند ولی من ادامه دادم.

دو سال در حالی که من به باشگاه می رفتم و در جلسات ویزیت شرکت می کردم، برای من خیلی سریع گذشت. دوستان و خانواده ام تعجب کرده بودند که من چگونه توانسته ام برنامه کاهش وزن را در این مدت طولانی ادامه دهم. ولی واقعیت این بود که این برنامه خیلی برایم سخت نبود من وقتی غذای سالم می خوردم احساس خوبی داشتم. اکنون بعد از دو سال به وزن ۸۰ کیلو ریسده ام ، شیوه زندگی خود را تغییر دادم و از نتایج هم خیلی راضی هستم.

Loading